هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز
هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز

روزنوشت های واقعی 26 تیر 1402

تصمیم گرفتم از امروز روزمرگی هام رو بنویسم،

دیروز ساعت 6:30 اومدم اداره، رسیدگی به کارهای روزمره تا ساعت 11 که جلسه داشتم . جلسه زود تموم شد. گوشیم زنگ خورد.یکی از همکاران و آشناهای قدیم بود که وقتی اسمش رو گفت تعجب کردم . حدود 17-18سالی می شد که ازش بی خبر بودم. چیزی که بیشتر باعث تعجبم شد این بود که ایشون گفتن رفتن آمریکا . چون کسی بود که به اصطلاح همراه ن ظ ا م بود و همیشه در پست های نزدیک به قدرت. حالا دم از بی لیاقتی سیستم و قدر ندونستن و ... می زد . منم گفتم ما که همچنان در خدمت مملکت باقی موندیم شما ول کردید رفتید کشور رو. البته این آشنا یه کم مشکوک می زد چون هم  زیادی از موقعیت من و خانواده‌ام پرس و جو کرد هم اینکه کسی که تو این زمان با خیال راحت از آمریکا میاد ایران حتما پشتش به ایران رادیاتور گرمه

ساعت 1:30 رسیدم خونه و دیدم نبات عدس پلو درست کرده ولی هنوز حاضر نیست. منم گشنه و نالون غذای روز قبل رو گرم کردم و بعدش رفتم یه کم استراحت کنم که با زنگ در خونه ( همسر) و دعوت بچه ها به ناهار و ... عملا استراحت به فنا رفت. پاشدم یه چای زدم به بدن و کمی کتاب خوندم( هرچه باداباد اسیو تولتز رو دارم می‌خونم)، ملافه های شسته و خشک شده رو جمع کردم و تا و گذاشتم سر جاشون. دیدم بدجوری کلافه ام رفتم یه کم دراز کشیدم و فرفره هم اومد و مذاکرات مادر پسری و ... هوس پفک کردم با هم یه کم پفک توپی خوردیم و... بعدشم پاشدم بساط کتلت رو آماده کنم. با اینکه غذا داشتیم تو یخچال دلم خواست بوی کتلت بپیچه توی خونه. بعضی غذاها برای من بوی زندگی دارن و هر وقت می‌خوام جریان زندگی رو توی خونه جاری کنم درست می کنم. مثل کتلت و خورش قیمه اصلا مراسم و مناسکش رو دوست دارم.من همیشه برای کتلت سیب زمینی و پیاز رو دستی رنده می کنم اما دیروز چرخ گوشت رو آوردم و با چرخ گوشت سیب زمینی و پیاز رورنده کردم. همسر جان پیشنهاد داد که کتلت ها رو سرخ کنه، اما من گفتم خودم دوست دارم سرخ کنم. دوتا ماهیتابه گذاشتم و شروع کردم. بعدشم احساس کردم تمام وجودم بوی روغن گرفته رفتم یه دوش گرفتم و خنک و تمیز رفتم سراغ ریحونهایی که به نبات گفته بودم سر راه بگیره. در حالی که ریحونها خیس می خوردن گازو دیوار پشت گاز رو چربی دایی کردم و برق انداختم. میز شام رو چیدیم و شام خوردیم. الیته قرقره گفت کتلت نمی‌خوره. فرفره هم گفت الان گرسنه نیست و بعدا می خوره. بعد از شام هم یک قسمت از سریال مانیفست رو دیدیم که من وسطهاش چرت می زدم. بعدشم مراسم خواب و توصیه اکید به همه اعضای خانواده که لطفا برای بوس و شب بخیر نیان بالای سرم چون اگر اول خواب بیدار بشم دیگه تا یکی دوساعت بیدارم.....خلاصه بالاخره خوابیدم تا ساعت 1/5 و از اون به بعد هر نیم ساعت یا نهایت 45 دقیقه بیدار شدم تا بالاخره ساعت 5/5 این بازی کثیف رو تموم کردم و بلند شدم اومدم اداره....

نظرات 10 + ارسال نظر
سهیلا سه‌شنبه 26 دی 1402 ساعت 07:58 http://Nanehadi.blogsky.com

سلام،منزل نو مبارک.

مرسی سهیلا جان البته دیگه نو نیست

مارال جمعه 17 آذر 1402 ساعت 23:16 https://mypersonalnotes.blogsky.com/

مانیفست رو توصیه میکنی که ببینم ؟ موضوعش که جالب به نظر میرسه .
نمیدونم چرا کسی که آمریکا زندگی کرده نباید بتونه بیاد ایران . دوستای منم بعد سالها زندگی تو امریکا وقتی گرین کارتشون رو گرفتن ایران اومدن رو شروع کردن و مشکلی هم نداشتن

سریال خوش ساختی هست، البته بوی خرافه و مذهب شدیده توش ولی جالبه.
منظور من تو این یکسال اخیر بود وگرنه قبلش به نظرم مشکل زیادی نبود ولی الان ریسکش بالاست.

مین سه‌شنبه 7 آذر 1402 ساعت 03:46 http://milad321.blogfa.com

یاد روزهای اداره رفتن و تند تند غذا درست کردن افتادم.
نصف شبی دلم کتلت خواست.دو سالی میشه که کتلت نخوردم.
چه حس خوبی داشت این پست.البته غیر از جریان بد خوابیدن که همیشه برای من آزار دهنده هست.

ای بابا چرا کتلت نخوردی؟

مارال سه‌شنبه 28 شهریور 1402 ساعت 12:13 https://mypersonalnotes.blogsky.com/

منم از ساعت ۳و نیم بیدارم و الان ساعت یه ربع به پنجه که بازی کثیف رو تموم کردم

نه خواب داریم و نه بیداری درست و حسابی

ربولی حسن کور شنبه 7 مرداد 1402 ساعت 09:23

توی همین پست
آدرس خودتونه!

تو این پست من 4 تا نظر می بینم ( مهربانو ، نسرین، لیمو و پریمهر عزیز)که هیچکدوم خودم نیستم
فکر کنم پریمهر جان اشتباها آدرس من رو نوشتن به جای آدرس خودشون

ربولی حسن کور جمعه 6 مرداد 1402 ساعت 20:37 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
ببخشید خودتون برای خودتون کامنت گذاشتین؟!

سلام
کجا؟

مهربانو سه‌شنبه 3 مرداد 1402 ساعت 14:25 http://baranbahari52.blogsky.com/

پستت کلا بوی زندگی و خانواده میداد

ممنون مهربانو جان البته با چاشنی خستگی

نسرین سه‌شنبه 3 مرداد 1402 ساعت 14:20 https://yakroozeno.blogsky.com/

آخ دلم کتلت خواست. من عاشقشم. بوش و ساندویجش توی نون ساندویجی با خیار شور و گوجه و جعفری. با سبزی دیگه دوست ندارم.
خدا از سزت نگذره نزدیک ساعت 9 شبه و شام هم خوردم ولی باز دلم کتلت میخواد

آره ساندویچش با جعفری عالیه
نزدیک بودی برا ت درست می کردم

لیمو یکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت 09:08 https://lemonn.blogsky.com/

کلا غذاهای مامان پز بوی زندگی میدن

آره خیلی

پریمهر سه‌شنبه 27 تیر 1402 ساعت 12:03 https://harroozaneh.blogsky.com

قبلا ساعت دو و نیم نهار میخوردم الان که ساعت کاریمون تغییر کرده ساعت شام و نهارمون هم تغییر کرده.
کلا بوی غذا خونه رو دلپذیر میکنه مخصوصا کتلت، کوکو، قرمه سبزی و ...

آره مشکل اینجاست که ساعتمون با خانواده هماهنگ نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد