هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز
هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز

19 اسفندماه 1402

سفر جنوبمون رو رفتیم و برگشتیم جای دوستان خالی خیلی خوش گذشت، البته مثل همیشه همراه با چاشنی تند بیماری‌های مردهای خانواده اول قرقره که دو روز اول رو با شکایت از  گلودرد کاممون رو تلخ کرد. بعدش هم فرفره گلاب به روتون بالاآوردن و بی‌حالی و ... . یکبار روی موکت هتل گل‌افشانی کرد که همسر با کلی دردسرتمیز کرد وخود همسر جان هم که پای ثابت بیماری های مسافرتیه. در نهایت هر سه نفر روانه تنها بیمارستان منطقه شدند و با دریافت سرم و دوپینگ های تجویزی خانم دکتر برای ادامه مسافرت مورد تقویت قرار گرفتند. بعدشم که برگشتیم تهران دوباره همگی دچار آنفولانزا از نوع شدید و تکرارشونده شدیم و هنوز هم پس‌لرزه هاش ادامه داره. یعنی سابقه نداشت من از مسافرت برگردم و چمدونها چند ساعت بیشتر روی زمین بمونن ولی این دفعه چند روز گذشت تا بساط مسافرت برچیده شد از بس که درگیر مریضی و اداره بودم. نبات هم جراحی زیباییش رو با ترس و لرز انجام داد و خدا رو شکر به خیر و خوشی گذشت و الان دوران نقاهتش رو می‌گذرونه. ترس و لرز ازاین بابت که اونم قبلش مریض بود و به خاطر همین به دکتر گفتیم وقت عمل رو عوض کنه دکتر گفت عوض کردن وقت عمل خیلی سخته چون روز خالی نداره ما هم گفتیم اگر خطریه چه کاریه اصلا فعلا منتفی بشه. معاینه‌اش کرد و گفت نه مشکلی نیست ولی  وقتی رفت آزمایش داد ( دو روز قبل از عمل) جوابها اوکی نبودند و گفت دوباره تکرار کن حالا فردا وقت عمله و هنوز جواب آزمایش های جدید نیومده، عصرش جواب اومد و بازم خیلی خوب نبود. دکترش گفت با متخصص بیهوشی مشورت کرده اونم گفته موردی نداره ولی ما یه طرف دلمون خالی بود تا وقتی از بیهوشی دراومد.

کارهای اداره هم که همه فوری و آنی و .... خلاصه که سخت درگیرم و به تنهاچیزی که فکر نمی‌کنم یعنی نمی‌تونم فکر کنم خونه‌تکونیه. ولی به شدت مصمم هستم که مراسم دور ریزون رو سخت و خشن اجرا کنم امسال. دیگه جا و نایی هم برای پیاده‌روی و ورزش نمونده.