هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز
هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز

23 خرداد 1403

برای فرفره وقت دکتر داشتیم و با توجه به جواب آزمایشش ما رو ارجاع داد به متخصص دیگه. در زمینه اون تخصص 3 تا دکتر به ما معرفی کردن که یکیشون برای هفته دیگه وقت داد یکی دیگه هم که جواب نمی داد سومی هم تلفنش مسدود بود و چون  آدرسش نزدیک به خونه‌مون بود  گفتیم حضوری بریم شاید بین مریض ویزیت بشیم. رد آدرس رو گرفتیم و ماشین رو یه کم دورتر پارک کردیم .دیروز عصر هوا خیلی گرم و دم کرده بود و منم حسابی خسته و تشنه و گرمازده. فرفره هم یه بند غر می‌زد که بریم خونه و یه روز دیگه بیایم و .... مطب دکتر طبقه پنجم یه ساختمان پزشکان بود. با آسانسور رفتیم بالا هرچی زنگ زدیم کسی در رو باز نکرد. آثار پلمپ بازشده هم روی در بود. دیدیم به قول فرفره ایستگاه‌مون کردن* ناامید و سرخورده اومدیم پایین. یه خانومه داشت با ماشینش از پارکینگ می‌رفت بیرون که همسرم ازش پرسید شما توی این ساختمون هستید؟دکتر فلانی نیستن؟ خانومه با چهره متاسف گفت آقا ایشون چند وقته فوت کردن  ما  پرسیدیم کی و چرا و .. گفت دو سه ماه پیش سکته کردن  همسرم بلافاصله زنگ زد به منشی دکتری که ما رو ارجاع داده بود و جریان رو گفت  که دیگه ملت رو نفرستین اینجا، اونم اظهار تعجب کرد. من توی اینترنت سرچ کردم دیدم بنده خدا تابستون پارسال فوت کرده ( خانومه گفت دوسه ماهه!)، پزشک حاذق و مشهوری هم بوده و جالبه که دکتر ما که خودش هم دکتر بسیار مشهور و حاذقی منتها در زمینه تخصص دیگه ای هست نمی‌دونسته و مریض ها رو ارجاع می‌داده به ایشون و هیچکدوم از مراجعین هم از پارسال تا حالا اطلاع نداده بوده.

برگشتیم خونه و من هرچندخسته و له بودم ولی نخوابیدم ، دو قسمت سریال در انتهای شب رو دیدم ، یه سفارش اسنپ مارکتی هم داشتم که انجامش دادم . و قتی پسرها با پدرشون رفتن پایین ورزش کنن منم لباس رزم پوشیدم و بساط قورمه سبزی رو راه انداختم . ساعت 8 تا 9 فرفره و قرقره کلاس زبان آنلاین داشتن، بعدش شام رو سرو کردم و همسر گفت تو دیگه برو بخواب من جمع می‌کنم .هر چند خیلی زود بود ( ساعت شده بود10/5) قبول کردم و رفتم خوابیدم. نبات هم با دوستهاش بیرون بود و من متوجه نشدم کی اومد خونه.

* اصطلاح نوجوونها در مورد سرِکار بودن

نظرات 3 + ارسال نظر
ربولی حسن کور شنبه 26 خرداد 1403 ساعت 07:21 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
دیدین هر روز نوشتن کاری نداره؟!
امیدوارم مشکل فرفره هم هرچه زودتر حل بشه.

سلام دکتر جان
کار که داره ولی دارم سعی می‌کنم.
ممنون از شما

یاسی چهارشنبه 23 خرداد 1403 ساعت 18:14

سلام,
اووخخیی....چه اصطلاح بامزه ای...معلومه دسته گلهات خیلی شیرین و شیطونن...خدا براتون حفظش کنه...

سلام یاسی جان
آره اگر آدم حوصله داشته باشه و خستگی امون بده تو دنیای شیرینشون کلی بامزگی هست که بشه باهاش حال کرد.
ممنون از دعای خوبت

سیما از شیراز چهارشنبه 23 خرداد 1403 ساعت 11:18 https://mymemories1402.blogsky.com/

سلام عزیزم
خیلی خوبه که هر روز مینویسی.

سلام به روی ماهت،
ممنون آره دارم سعی می کنم هر روز بنویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد