هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز
هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز

روز نوشت31 -28 تیرماه 1402

چهارشنبه به امور روزمره گذشت، قرقره و فرفره ساعت بعداز ظهر با پدرشون رفتن لواسان با دوستهاشون استخر و آب بازی، نبات هم بیرون کار داشت و من از آرامش و سکوت خونه استفاده کردم . استراحت و کتاب خوندن. خسته بودم و جون نداشتم کارهای خونه رو انجام بدم. پنج شنبه هم به نظافت خونه و آشپزی گذشت و بازهم چون فرفره و قرقره عصرکلاس ورزش داشتن  و نبات هم با دوستهاش قرار داشت فرصت آرامش و سکوت و استراحت و مطالعه برای من. به شکرانه این آرامش تصمیم گرفتم شام براشون فیله سوخاری درست کنم با سیب زمینی سرخ‌کرده . برای اینکه پسرها رو از پای لپ‌تاپ بلندشون کنم بهشون گفتم بیاید کمک کنیم غذا رو با هم درست کنیم که اومدن و توی آماده کردن سوخاری ها کمک کردن.البته  فرفره طبق معمول به قرقره گیر می داد و راهنمایی های چپ و راست و ... که با هدایت و میانجی گری من اوضاع تا به خوبی و خوشی ختم شد

پنج شنبه غروب هم سه قسمت باقی مونده فصل آخر سریال مانیفست رو یه کله دیدیم و تمومش کردیم و خلاص .... سریال جالبی بود و تونستم با شخصیت هاش ارتباط برقرا رکنم. الانم تو خماری و افسردگی تموم شدن سریال طولانی هستم همین سریال دیدن باعث شد ازپیاده رویم رو  بیفتم ما کلا عادت داریم قسمت های سریال ها رو تا از پا نیفتیم می بینیم، یادمه اون زمان که سریال لاست خیلی تو بورس بود ماهم بچه کوچیک نداشتیم پشت سر هم سی دی ها رو می دیدم تا پاسی از شب. الانم یکی دیگه باید بیاد ما رو نجات بده وگرنه خودمون جنبه نداریم برای همین معمولا نمی تونیم با نبات سریال ببینیم اون بیشتر از دو قسمت پشت سر هم نمی بینه و برای همین از ما عقب میفته

جمعه هم به امور روزمره و خانه داریِ نم نم و با طمأنینه گذشت و کتابم هم تقریبا تموم کردم پیاده روی با همسر هم رفتیم که از شدت گرما و شرجی نفسمون برید

شنبه هم که دیروز باشه توی اداره خیلی خیلی شلوغ و گرفتار بودم و خونه هم نتونستم بخوابم  عصر   پسرها رو فرستادم برن تو حیاط یه کم بازی کنن که نیم ساعته برگشتن. خودم هم از گرما جرات نکردم برم پیاده روی. به جاش شام با نبات پیده درست کردیم که خیلی خوشمزه و عالی شد .بعد شام هم قسمت آخر سریال رهایم کن رو دیدیم و غم تنهایی و رنج حاتم .... سریال خوش ساختی بود و انصافا همه هنرپیشه ها سنگ تموم گذاشتن. بعدشم مراسم خواب 


نظرات 2 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 3 مرداد 1402 ساعت 16:47 https://zanekhoshbakht.blogsky.com/

ما هم سریال هیجان انگیز باشه به خودمون رحم نمی کنیم و تهش رو در میاریم. مخصوصا من که صبرم کمه.

جنبه نداریم دیگه

لیمو یکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت 09:16 https://lemonn.blogsky.com/

یادش بخیر لاست و فرار از زندان و یه سریال دیگه ای بود به نام ۲۴.
مادر و پدر من پیگیییر سی دی هاش رو میگرفتن و میدیدن.

آره ما هم همه رو دیدیم الان که گفتی اون دوتای دیگه رو هم یادم اومد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد