هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز
هرروزانه

هرروزانه

هر روز برای همان روز

2 مرداد 1402

دیروز قرار بود نبات ناهار درست کنه بعدش بره دانشگاه که نتونسته بود. همسر هم که خونه بود  زنگ زد و دستور پختن لوبیاپلو رو پرسید. چون چند روز پیش لوبیا سبز تازه خریده بود و به اندازه یک وعده لوبیاپلو رو نذاشتیم فریزر که تازه بمونه، ولی فرصت نشده بود که درست کنیم.خلاصه منم با هزار امید و آرزو ظهر حدود ساعت 2 رسیدم خونه دیدم گاز که سرد و خاموشه. یه دسته ریحون  و یه جعبه گیلاس و یک بسته گوشت هم  خریدهایی بود که دم در بودن و خود همسر هم ناپدید. از پسرها پرسیدم بابا کجاست گفتن زیرزمین مشغول رتق و فتق تعمیرات ساختمان. منم که خسته از بی خوابی شب قبل حسابی پکر شدم. گفتم لااقل به من می گفت از اداره غذا می‌گرفتم.  اومدم یه پلوی پلوپزی بذارم که دیدم قرقره باید یک ساعت دیگه بره کلاس پیانو و فرصت نیست.پسرها هم که اهل غذاهای نونی حاضری مثل املت و نیمرو و .... نیستن. دیدم بهترین کار اینه که ریحونا رو بشورم و یه آبدوغ خیار خنک بزنیم به بدن. ریحونها رو شستم بعدشم گیلاسها و ... . همسر اومد و گفت برنامه ریزیش درست در نیومده و نتونسته غذا درست کنه. قرار شد لوبیا پلو رو برای شام درست کنیم. آبدوغ خیار خنک رو نوش جان کردیم . همسر و قرقره رفتن کلاس و منم مشتاقانه رفتم به سوی خواب. یک ساعتی خوابیدم بعدشم پاشدم یک کاسه گیلاس خنک خوردم و بساط چای .بعد از چای هم مشغول شام درست کردن.بادمجون های توی یخچال رو هم سرخ کردم و تو این فاصله همسر جان هم یک کیک شکلاتی خوشمزه درست کرد. نبات هم اومد و شام وکیک و یک قسمت از سریال حیثیت گمشده که به نظرم بد نیومد.بعدشم سر و کله زدن با بچه ها که تازه موقع خواب یادشون میاد با هم بازی و شوخی کنن و بزنن تو سر و کله هم. ما هم که خسته و کم حوصله. اما یک لحظه به خودم اومدم و به همسر گفتم ولشون کن بذار شیطونی کنن چند وقت دیگه حسرت همین روزهای شلوغی رو می خوریم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
لیمو سه‌شنبه 3 مرداد 1402 ساعت 12:15 https://lemonn.blogsky.com/

وای خواب بعد از آبدوغ خیار خنک اون هم توی این گرما تابستون خیییییلی میچسبه.

خیییلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد